دیاکو اسماعیلی
از آغاز جنبش زن زندگی آزادی، مردم بلوچستان در دفاع از ماهو_بلوچ دختر بلوچی که مورد تعرض و تجاوز جنسی فرمانده انتظامی چابهار قرار گرفته بود وارد میدان شدند.تاکنون ۵ ماه از این تقابل مردم با رژیم جمهوری اسلامی میگذرد و در این ۵ ماه جهانیان، مبارزات مستمر بلوچها را ستوده و بخاطر زنده نگه داشتن مشعل انقلاب ۱۴۰۱ آنها را تحسین نموده اند.از آنجایی که در این مدت رسانه ها چه فارسی زبان و چه رسانه های بین المللی توجهشان به مساله قیام آزادی خواهانه در ایران جلب شده بود، اعتراضات بلوچستان بخاطر اینکه در ماه های اخیر یکه تاز میدان بوده نیز مورد توجه رسانه ها و مردم قرار گرفت.این توجه به اعتراضات باعث افزایش مطالعات و تحقیقات در مورد بلوچها نیز گردید. تا همین چند ماه قبل شناخت عمومی در خصوص بلوچستان بسیار اندک بود و خود بنده نیز اطلاع چندانی نداشتم و علتش به بایکوت سنگین رسانه ای این منطقه توسط رژیم جمهوری اسلامی بر میگشت.
تظاهرات های بلوچستان در این مدت بسیار جالب بوده و علیرغم سعی مستمر و تلاش سنگین حاکمیت برای سرکوب آن، راه به جایی نبرده است، رسما میتوان گفت که دستگاه های رژیم برای خاموش کردن این پدیده متحیر مانده اند.تا این لحظه همه ابزارها و راه های لازم برای سرکوب این اعتراضات به کار گرفته شده است، اما هیچ خبری از فروکش کردنش نیست که نیست!
محامی نماینده علی خامنه ای در بلوچستان که تا همین چند سال قبل در پاسخ به اعتراضات بلوچها بر کشتار سوختبران در مرز سراوان میگفت: اعتراضات را دو روزه جمع میکنیم!
اکنون نه تنها کوتاه آمده و به مساله تجاوز و کشتار معترضان در برنامه رسمی صدا و سیما اقرار کرده است بلکه نمایندگانی از سپاه پاسداران نیز در تاریخ ۵ اسفند برای مذاکره به نزد مولوی عبدالحمید فرستاده است!
اما نکته جالبی که هیچ رسانه ای بدان اشاره نمیکند، عدم وجود رهبری فردی در این اعتراضات است!
در واقع این اعتراضات نه تنها توسط مولانا عبدالحمید آغاز نشدند، بلکه حتی در کنترل او هم نیستند. با این توجه که حضور وی در کنار معترضان با پیام های دلگرم کننده در استمرار مبارزات موثر بوده است.
در دیدگاه اول وقتی فردی از خارج گود نگاه میکند، تصور میکند که این اعتراضات چون بعد نماز جمعه اخل سنت برگزار میشوند و نماز جمعه یک خطیب متنفذ به نام مولانا عبدالحمید دارد، لابد رهبری اعتراضات هم با وی هست، همین تصویر هم توسط رسانه ها تکثیر شده است. با این وجود هم اصل شکل گیری این اعتراضات و هم گفتمان معترضان چیز دیگری نشان میدهد.
اصل اعتراضات با شعارهای مرگ بر خامنه ای مردم بخاطر مساله تجاوز به ماهو بلوچ و ده ها سرکوب و خفقان دیگر در بلوچستان آغاز شد، و در ادامه نیز شعارها کاملا ساختارشکنانه و متفاوت از صحبت های مولانا عبدالحمید بود که تا همین چندی پیش از مردم برای شرکت در انتخابات و ایستادن در کنار رئیسی میگفت. همین چند هفته اخیر، پس از پیام های مکرر نیروهای سپاه برای اینکه دستکم شعار «مرگ بر خامنه ای» از زبان معترضان حذف شود، یک سیاست کنترلی در پیش گرفته شد، و این سیاست با موافقت مکی هم همراه بود و از زبان مولانا عبدالحمید نیز این مساله که «مرگ بر خامنه ای» نگویید بیان شد، و انتظامات نیز با بلندگو در صف معترضان خواستار نگفتن این شعار شدند، اما مردم گوش نکردند و این شعار را تکرار کردند! این مساله رهبری مولوی عبدالحمید بر اعتراضات را زیر سوال میبرد!
قاعدتا اگر رهبر اعتراضات مولوی عبدالحمید بود، مردم باید گوش میکردند! نکته دیگری که در بین معترضان هست، شعارهای «نه سلطنت نه رهبری، دمکراسی برابری» و شعار هایی در خصوص «رهبری مدرن» و رد مقوله «رهبری فردی» با برافراشتن بنرهای بزرگ دیده میشود. خود این مساله نیز تفاوت آنچه در رسانه ها دیده میشود با آنچه در میدان هست را نیز آشکار میکند و وجود رهبری فردی را رسما رد میکند.
معترضان بلوچ پیام های هویت طلبانه ملی چون خواسته «آموزش به زبان مادری» پلاکاردهای «ما ملت هستیم» به دست گرفته و بر مساله «حق تعیین سرنوشت،» تاکید دارند و از «ائتلاف احزاب» و «وکالت مدرن» میگویند که هیچکدام در خطبه های جمعه مولوی شنیده نمیشوند. رسانه های فارسی نیز در این مدت تلاش داشته اند که جهت اعتراضات را به سمت رهبری فردی مولوی عبدالحمید بر اعتراضات نشان دهند.
یک شخصیت مذهبی اهل سنت که میگوید برای ایران فارغ از قومیت و مذهب می اندیشد چیزی که امید جریان های ملی گرایی ایرانی برای داشتن یک پایگاه در بین معترضان را به صورت غیر واقعی افزایش داده داده است. با این وجود چه رسانه ها و چه ملی گرایان ایرانی در تعارض با خیابان های بلوچستان مانده اند، به همین خاطر پوشش را از سمت شعارهای ساختار شکنانه خیابان به نام «ملت بلوچ» برداشته و بر سخنرانی های جمعه با محوریت «ملت ایران» گذاشته اند.
با قاطعیت میتوان گفت آنچه در خیابان های بلوچستان میگذرد، متفاوت تر از انچیزی است که رسانه ها منعکس میکنند، و میتوان با صراحت گفت که این نبود رهبری فردی در اعتراضات بلوچستان است که ضامن این استمرار و خلاقیت شده است.
همزمان ما یک نیروی نامرئی بین معترضان می بینیم که در ماه های اخیر شعارهایشان را از «الله اکبر» به شعارهای بسیار مترقی ، به موقع و ساختارشکنانه سازمان داده و جمعیت را جهت دهی کرده است. این نیروی نامرئی در واقع چیزی نیست جز وجود یک نیروی تشکیلاتی مخفی در وسط جمعیت که موفق شده صدای بلوچستان را شکل و فرم جدیدی دهد.