رژیمهای اقتدارگرا و ایدئولوژیک حاصل از انقلاب یا کودتا، پس از گذشت جو انقلابی و مواجه با واقعیتها و مطالبات دموکراتیک محیط داخلی و خارجی، به منظور حفظ خود ناگزیر از انتخاب یک دوراهی میشوند؛ یا به سرکوب مخالفان و اعمال جو خفقان ادامه داده و با خیزش انقلابی جدیدی سقوط میکنند و یا دست به اصلاحات زده و پتانسیل انقلاب را از جامعه میگیرند. اصلاحات سیاسی و اقتصادی شوروی سابق و اصلاحات موسوم به انقلاب سفید رژیم پهلوی نمونههایی از این ضرورت اصلاحات بودند. جمهوری اسلامی ایران نیز با مشاهده فشار خارجی و پتانسیل انقلابی داخلی در دهه هفتاد، دورهای موسوم به اصلاحات را در کارنامه خود دارد. گفتمان اصلاحطلبی این دوره پس از سرکوبها، خفقان اجتماعی و اعدامهای دهه شصت میتوانست با اغماض طبقه متوسط جدید فارسزبان را نمایندگی کند، اما حاکمیت به خاطر ترس از سقوط نتوانست به آن جامه عمل بپوشاند. اصلاحات شکست خورد، جامعه سرخورده گشت و سردمداران رژیم به فکر بازگشت به اوایل انقلاب افتادند. اما این فکر عملی نبود و با هر تجربهای، هزینه بازگشت به مراتب بیشتر شده است. عصیان و اعتراضات خیابانی رفته رفته تمام طبقات اجتماعی، زنان، ملل تحت ستم، معلمان، بازنشستگان و حتی دانشآموزان مدارس را در برگرفته است. بنا به نتایج تحقیقات منابع حاکمیتی بیش از هفتاد درصد مردم ایران مخالف رژیم هستند. اصولگرایی، اصلاحطلبی و انتخابات برای مردم جاذبهای ندارد.
در چنین شرایطی و در زمانی که به لحاظ اتخاذ سیاستهای ماجراجویانه رژیم و تحریمهای مربوط به آن روز به روز بر فقر مردم افزوده میشود، رژیم با توسل به انتخابات و وعده اصلاحات نیم بند میخواهد بار دیگر مشروعیت ازدست داده خود را با مشارکت مردم به نوعی ترمیم کند. رژیم میتواند بخشی کوچکی از نیروهای اجتماعی را که امیدی به مبارزه مردم ندارند و یا گشوده شدن نسبی فضای سیاسی جامعه را غنیمت حساب میکنند به میدان بکشد.
رژیم جمهوری اسلامی که دیگر تیری در ترکه گفتمانی خود ندارد به عنوان حربهای جدید با ایجاد تقابل ملیتی باعث شده است بخشی از ملت ترک در آذربایجان جنوبی و سایر مناطق ترکنشین ایران این انتخابات را نوعی مسأله هویتی قلمداد و شخصیت تحقیر شده خود را در تمثال یک کاندیدا تصور کرده و پیروزی آن را مایه غرور خود بدانند، اما اکثریت جامعه و حتی اکثریت شهروندان ترک در این دیدگاه نیستند. فعالین ملی دمکراتیک ترک در آذربایجان و دیگر ملتهای استعمارشده به خوبی میدانند که انتخابات و حتی انتصاب فردی از خود مستعمرات، صرفاً ابزاری جهت تداوم استعمار است. و الا در سیستمی که حداقل عناصر لازم برای مبارزه قانونی و پارلمانتاریستی وجود ندارد، تشکیل حزب جرم است، تبلیغ علیه نظام مستقر عملی مجرمانه است و تشکیل اجتماعات و تظاهرات به مجازات سنگین منتج میشود، انتخابات نه ابزار دموکراسی بلکه ابزار فریب مردم و مشروعیتسازی دروغین است.
به عنوان سازمانهای مدافع حقوق ملی و دموکراتیک ملتهای تحت ستم در ایران با در نظر گرفتن ساختار سیاسی و قوانین رژیم حاکم ایران و تجربیات گذشته اصلاحات، بر این باوریم که رژیم فعلی اصلاحپذیر نیست و تا زمانی که نهادی همچون شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام وجود دارد و هر کاندیدایی و هر قانون مصوبی از فیلتر این نهاد باید عبور کند، انتخابات ابزار اصلاح نیست. انتخابات صرفاً ابزاری مهلتگیری رژیم در حال غرق میباشد و لذا شرکت در هر انتخاباتی از جمله انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم را بیفایده و بازی در زمین رژیم محسوب میکنیم. مطمئناً عدم همراهی مردم با سیستم سرکوب نتیجهبخش خواهد بود؛ زیرا رأی آخرین سلاح مردم است که میتواند آن را به دشمنان حق حاکمیت مردم ندهد.
در پایان از نیروهای سیاسی اجتماعی ملل تحت ستم که هنوز به تأثیرگذاری از طریق مشارکت در انتخابات رژیم امیدوارند میخواهیم، حداقل در این کنش، از تقلیل مطالبات مردم خودداری کنند. تقلیل خواستههای ملی دور باطلی میآفریند که نتیجه آن نه ایجاد روزنه نفوذ برای خواستههای اصلی، بلکه هویتزدایی از جنبش و مرگ آن میباشد.
ائتلاف دمکراتیک ملت ها در ایران
بلوچستان راجی تپاکی گَل
تشکیلات مقاومت ملی آذربایجان – دیرنیش
جنبش دانشجویی آذربایجان – آذوح
حركة النضال العربي الاحواز – اسملا
حزب دمکرات آذربایجان جنوبی- گآدپ
حزب راه آزادی قشقایی – قایی
حزب مرکزی آذربایجان – آمپ
۳ تیر ۱۴۰۳