پیشینه تاريخی و مبارزاتی
ملت عرب احواز تا قبل از تهاجم نظامی رضا خان پهلوی در سرزمینی زیست می کرد که در دوران های مختلف حاکمیت مستقل و در بعضی دوران نیمه مستقل داشت. در زمان حکمرانی قاجار، سرزمین الاحواز “عربستان” نامیده می شد. در این دوره این سرزمین حاکمیت شبه مستقل کنفدراسیونی داشت. در آپریل سال 1925 این حاکمیت شبه مستقل کنفدرسیون، با یورش نظامی رضان خان پهلوی و اشغال آن که با اسیر کردن آخرین حکمران آن “شیخ خزعل” تکمیل یافت، از بین رفت. در تاریخ ملت عرب الاحواز این روز به عنوان روز “اشغال” و از بین رفتن “حاکمیت” شناخته می شود.
با اشغال الاحواز (عربستان) و ضمیمه کردن آن به کشور جدید التاسیس “ایران”، و تشکیل دولت – ملت ایران، که با شعار “یک زبان، یک پرچم، یک وطن” همراه بود، روند “استعمارگری” دولت نوبنیاد بر سرزمین الاحواز (عربستان) آغاز گردید. هدف از بین بردن هویت ملت عرب و تغییر هویت سرزمین آن بود. ماموریت این پروژه درازمدت در شکل نظامی آن بدست رضا پهلوی که به شاه ایران تبدیل شده بود، سپرده شد. رضا شاه و اتاق فکری آن در گام نخست به تغییر اسامی عربی این سرزمین و تبدیل آنها به اسامی فارسی پرداخت. عربستان را به خوزستان و شهرهای دیگر را هرکدام به نامی دیگر تغییر داد.
روند هویت زدایی در طول دوران حاکمیت سلطنت پهلوی و جمهوری اسلامی با مقاومت ها از یک طرف و سرکوب خونین این مقاومت ها از طرف دیگر همراه بود. این مقاومت مراحل پرفراز و نشیب طی کرده است که در سه مرحله سرفصلی خلاصه می شود.
مرحله شکل گیری تا “خودآگاهی قومی”، که همزمان با اشغال الاحواز (عربستان) و آغاز مقاومت در برابر دشمن شروع شده و تا ظهور جبهه آزادی بخش عربستان ” ادامه داشته است.
بدنبال سلطه رضا خان بر الاحواز (عربستان) مقاومت علیه این استیلا شکل گرفت. این مقاومت بوسیله شیوخ قبایل آغاز شد. تا دوران قبل از شیخ خزعل، قبایل هر کدام نقش و مهر خود را داشتند. هر بار قبیله ای قدرت می گرفت بقیه قبایل را زیر چتر رهبری خود گرد می آورد و آنها را با زور یا با ایجاد ائتلاف به تبعیت خود در می آورد. زمانی که شیخ خزعل توانست قدرت را بدست بگیرد به نوعی توانست همه را زیر چتر حاکمیت خود درآورده، و نطفه شکل گیری “ملت” الاحواز، را بدون آنکه خود بخواهد یا نسبت به آن آگاهی داشته باشد، بوجود آورد. زیرا در آن شرایط اوضاع جهانی و منطقه به سمت دولت یابی و ملت یابی در حرکت بود. شیخ خزعل خود را یک حاکم مستقل همچون محمد علی پاشا در مصر می دانست و انتظار داشت تا حاکمیت مستقل کشورش توسط دیگر کشورهای بزرگ به رسمیت شناخته شود.
پس از سقوط شیخ خزعل و استیلای رضا خان بر عربستان – الاحواز، تضاد اصلی آن دوران دیگر هجوم و تسلط این یا آن قبیله نبود، تضاد یک قدرت خارجی بود که می خواست همه این حکمرانان و مناطق “محلی” را در یک سیستم جدید ضمیمه و متمرکز سازد. و در این دوران بود که “تضاد ملی” هرچند بشکل مبهم و ناروشن، جای خود را به “تضاد قبیله” ای داد. و از اینجا بود که به نوعی یک احساس همبستگی قبایل بوجود آمد که در آن قبیله و منافع آن در ارجحیت نبود، بلکه تهاجم خارجی و حفظ موجودی “کل” در معرض تهدید بود. این تولد نطفه های “آگاهی ملی” بود.
مرحله رشد و گسترش تا “کسب هویت ملی”، با ظهور جنبش های ملت های عرب در سرتاسر كشورهاى عربي همزمان بود، بالاخص روند اين جريان در كشور عراق با طرح ریزی تفکر قومی بمنظور ایجاد زیرساختار برای سازمان یافتگی و کسب هویت ملی تعریف می شود. اين جنبش ناسیونالیستی كه از مصر تا عراق همه كشورهاي عربی را درنورديد و با جنبش های رهایی بخش ضد استعماری وجنبش های چپ آزادی بخش براى ملل تحت ظلم وستم همزمان بود، در ارتقاء مبارزات ملت الاحواز نقش مهمی ایفاء و تحول کیفی ایجاد کرد. این تحول کیفی در تئوریزه شدن مفهوم “ملت الاحواز” بشكل عمیق موثر واقع شد.
مرحله تثبیت تا “سازمان یافتگی” از بعد از سرنگونی دیکتاتوری سلطنتی تا اکنون ادامه دارد. بعد از سرنگونی شاه و ایجاد فضای باز سیاسی، عناصری از این جنبش به برپایی مراکز سیاسی و فرهنگی پرداختند و در این زمینه کوشیدند دامنه فعالیت خود را به تمام شهرها و روستاها گسترش دهند. این فعالیت ها با استقبال انبوه جوانان روبرو شد. جنبش بطور واقع توده ای شده بود. اما حجم رهبری متناسب با حجم این توده ای شدن نبود. یعنی رهبری جنبش توان این را نداشت که این پتانسیل رها شده را تبدیل به یک تشکل سازمانی کند.
صحنه سیاسی در ایران و بویژه در الاحواز و شهرهای آن در مسیر تعیین تکلیف حرکت می کرد. با تهاجم دولت حاکم و قلع و قمع جنبش ملی الاحواز و بدنبال جنگ ایران و عراق صحنه و وضعیت کاملا تغییر یافت. جنبش های سراسری و محلی سرکوب شدند و حاکمیت جمهوری اسلامی سیطره کامل خود را بر تمامی ایران برقرار نمود. بدنیال پایان یافتن جنگ و برای برون رفت از بحران های دامنگیر حاکمیت جدید، اصلاحات در دستور کار قرار گرفت و خاتمی پرچمدار تحول شد.
روی کار آمدن خاتمی یکی از نقاط کلیدی و مهم در جنبش ملی الاحواز به شمار می رود. جنبش ملی عرب با استفاده از تضادهای هیئت حاکمه، توانست بشکل قانونی و مسالمت آمیز و در شکل حزب و سازمان، فعالیت علنی، قانونی و مسالمت آمیز انجام دهد و در این مدت توانست نیروی فعال مدنی تربیت کند. در این مدت نیروهایی ظاهر شدند که هم در تفکر سیاسی و هم در شکل کار با گذشته تفاوت بنیادین داشتند. این نیروها جنبش خود را در کادر داخل تعریف نمود و در واقع پایه هایی بنا کرد که تا همین امروز، جنبش ملی در داخل تا حدودی بسیاری استمرار همان مسیر است.
این تحرک به شکل آرام و تدریجی بسیاری از اقشار ملت را بخود جذب کرد و یک جنبش بیداری در سطح ملی برانگیخت. در این مدت جنبش ملی توانست “سر” و “رهبری” خود را بوجود بیاورد. و پیرامون آن مسائل جنبش را گام به گام به پیش ببرد. اما این جنبش مدنی مسالمت آمیز زیاد دوام نیاورد و در سال 2005 به شدت سرکوب شد. بدنبال این سرکوب، تعدادی از جوانان فعالی که در جنبش مدنی فعالیت می کردند به عمل مسلحانه روی آوردند و سازمان حرکه النضال را تاسیس نمودند و هدف خود را آزاد سازی الاحواز با مشی مسلحانه عنوان نمود. عملیات مسلحانه علیه ارگان های نظامی و امنیتی رژیم، حرکه النضال را در مرکز توجهات قرار داد و بعد از آن بود که این سازمان توانست پایگاه مردمی وسیعی را برای خود فراهم سازد. بدنبال این فعالیت ها تعداد بسیاری از رهبران سازمان دستگیر و اعدام شدند. و تعدادی به خارج مهاجرت نمودند.
در اوایل سال 2015 تغییراتی در مشی حرکه النضال ایجاد گشت و آن تغییر شعار سازمان از یک نیروی مسلح به یک نیروی غیر ملسح بود. لوگوی حرکت النضال علامت نخل عربی احوازی را به جای سلاح قرار داد. تغییر کیفی دیگر در پذیرش اصل تعیین سرنوشت بود. در سال 2019 و در کنفرانس نیویورک حرکه النضال رسما اعلام نمود، که هدف اصلی حرکه النضال پذیرش حق تعیین سرنوشت ملت ها است.
این تغییرات ادامه داشت تا به امروز رسید. امروز حرکه النضال با برنامه متناسب با واقعیت جنبش به این اصل (حق تعیین سرنوشت ملت ها) مفهومی روشن تر و عملی تر بخشید. امروز حرکه النضال بر این اعتقاد است که اصل حق تعیین سرنوشت ملت الاحواز را می توان در شکل یک حکومت دمکراتیک فدرال و در یک نظام غیر متمرکز و در چارچوب جغرافیای ایران کنونی دنبال نمود.
برنامه سیاسی
اصول کلی
ایران کشور کثیر المله است. ایران کنونی از ترکیب چندین ملت تشکیل یافته است. ملت های تشکیل دهنده ایران عبارتند از: ملت ترک آزربایجان، ملت بلوچ، ملت کرد، ملت لر، ملت عرب، ملت فارس، ملت ترکمان، و ملت قشقایی وگیلک. این ملت ها هرکدام ویژگی خاص خود را دارند و سیر تاریخی مختص به خود را طی کرده اند. ملت عرب تا قبل از تشکیل دولت – ملت و تاسیس ایران جدید، در زمان قاجاریه، از یک حاکمیت کنفدراسیونی بوده است.
ما معتقد هستیم، ایران آینده با دو مسیر متفاوت و متضاد مواجه است. مسیر رشد که در آن ملت های داخل این جغرافیا خود مسیر و سرنوشت خود را بدست می گیرند و در یک اتحاد داوطلبانه کشور مدرن و دمکراتیک ایران را تشکیل خواهند داد. و یا برقراری مجدد استبداد و مرکزگرایی که در آن ملت ها همچنان در بند قدرت مرکز باقی خواهند ماند که در آن صورت مسیر فروپاشی را طی خواهد کرد.
از نظر ما مرکز گرایی و سلطه دولت ملت مرکز، یک نظام سلطه گر است که نمی تواند دمکرات و آزادیخواه و عدالت جو باشد. اساس این نظام بر سرکوب ملت های دیگر استوار است و به همین دلیل مانع رشد و همزیستی مسالمت آمیز ملت های دیگر است. از اینرو باید برای همیشه از بین برود تا بتوان بمثابه ملت های متعدد و برابر در کنار هم زیست نمود. مرکز گرایی و سلطه دولت ملت تمامیت خواه، لاجرم به حاکمیت استبدادی و دیکتاتوری منجر خواهد شد که برای بقای خود ناچار به سرکوب ملت های دیگر است.
ما بر حق تعیین سرنوشت ملت ها اعتقاد داریم. این حق تعیین سرنوشت در وجود یک حاکمیت دمکراتیک و غیر متمرکز که از تمام ملت های موجود در این جغرافیا تشکیل یافته است، می تواند داخلی باشد. شکل حاکمیت داخلی را ملت ها تعیین می کنند و ما از فدرالیسم ملی جغرافیای پشتیبانی می کنیم.
بر این اساس معتقد هستیم که مبارزه ملت الاحواز برای رسیدن به حق مشروع خود در تعیین سرنوشت خویش، در این جغرافیا رقم خواهد خورد. جغرافیای سیاسی ایران، حوزه مبارزاتی ملت الاحواز و دوست و دشمن آن را تشکیل می دهد. به همین دلیل اعتقاد راسخ داریم که مبارزه ملت ما برای رسیدن به حق مشروع خود در پیوند با مبارزات تمام ملت های ایران به ثمر خواهد نشست و ملت های ایران متحد طبیعی ما می باشند.
مبانی و أصول پایه ای
پذیرش اعلامیه ی جهانی حقوق بشر بمثابه چارچوب موجود برای رعایت حقوق پایه ای هر فرد و شهروند .
آزادی ها: آزادی برای ما یک آرمان است. در حکومت ملی آزادی های اساسی اعم از آزادی فردی، آزادی فکر، آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی انتخابات و آزادی های عمومی، فرهنگی، اجتماعی و مدنی باید به طور قانونی تامین و تضمین شود.
عدالت اجتماعی: عدالت اجتماعی بالاترین هدف و اولویت اصلی ما می باشد. پیشرفت اقتصادی تا آنجایی مقبول است که به فقر زدایی و کاستن شکاف طبقاتی کمک کند. ما هر پروژه اقتصادی برای پیشرفت را به فرصتی جهت از بین بردن فقر و بیکاری بکار خواهیم گرفت.
زنان: ما به نقش ویژه ی زنان در پیشبرد مبارزه برای تغییر بنیادین جامعه باور داریم و تلاش می کنیم که در سیر فعالیت های خود به این نقش و کارکرد زنان توجه خاصی داشته باشیم. ما براین باور هستیم که زنان می بایست بتوانند برای جبران حقوق از دست رفته ی خود از امکانات و حمایت قانونی بیشتری برخوردار باشند. ما به برابری حقوق زن و مرد و اصالت انسانی هر دو عمیقا ایمان داریم. ما با هرگونه زن ستیزی مبارزه خواهیم کرد و در تلاش خواهیم بود که در ورای حمایت های قانونی از زنان، با ایجاد تغییرات فرهنگی در دل جامعه این پدیده ی شوم تبعیض جنسیتی که از اندیشه مرد سالاری و پدر سالاری نشأت می گیرد را از جامعه ی خود برچینیم.
شرکت دادن زنان در امر رهبری و اداره حکومت ملی در نسبت برابر با مردان از اهداف اصلی ما برای برسمیت شناختن جایگاه واقعی زن در جامعه الاحواز است.
دمکراسی: ما به جامعه دمکراتیک اعتقاد راسخ داریم. جامعه ای که در آن تعدد احزاب و حضور مستقل اتحادیه ها برای تمامی اصناف امر ضروری پیشرفت جامعه است. دمکراسی برای جامعه عرب الاحواز، ظرف اصلی پیشرفت و عبور از فرهنگ عقب مانده قبیله گرایی است.
محیط زیست: ما به محیط زیست توجه کامل خواهیم نمود. حاکمیت ملی ما تمام وسائل و ابزارها را بکار خواهد گرفت تا تمامی خرابی های ناشی از حاکمیت دو رژیم شاه و شیخ را جبران کند. حل مساله آب و ریزگردها از اهم پروژه ها خواهند بود.
دهقانان و روستاییان: بازگرداندن تمامی زمین های غصبی بوسیله دو حاکمیت شاه و آخوند به کشاورزان و روستاییان و جبران تمامی خسارت های چندین دهه حاکمیت رژیم های چپاول گر شاه و آخوند، از اولویات برنامه های اقتصادی است.
مذاهب: ما به جدایی کامل دین از دولت و قدرت سیاسی معتقد هستیم. موسسات دینی هیچگونه نقش سیاسی در حیات جامعه ایفا نخواهند کرد. به همین دلیل در حاکمیت ملی دین رسمی وجود ندارد. مذاهب در ترویج و تبلیغ اندیشه های خود بطور مستقل آزاد خواهند بود.
مجتمع های مدنی: برای عبور از جامعه قبیله ای و عقب افتاده به یک جامعه مدنی، سمت و سوی تعلق قبیله ای را به تعلق مجتمعات مدنی و اتحادیه های صنفی سیاسی هدایت خواهیم کرد. این امر با تشویق و حمایت از تمام اصناف و اقشار در تشکیل اتحادیه های مستقل خود صورت عملی به خود خواهد گرفت.
اقلیت ها: در حاکمیت ملی الاحواز، اقلیت های دزفولی و شوشتری و بهبهانی در درون حکومت ملی دارای حاکمیت خود گردان در شهر و یا منطقه خود می باشد.
در مناطقی که بافت دوگانه عرب و لر و بختیاری دارد، حاکمیت دوگانه شورایی بر اساس اصول دمکراسی برقرار می شود. این حاکمیت دوگانه شهر و یا منطقه مختلط را اداره می کند.
در حکومت ملی، اقلیت های موجود، بر اساس جمعیت (که قانون تصویب خواهد نمود)، در شورای اداره حکومت ملی نماینده خواهند داشت.
برنامه سیاسی
استراتژی حرکه النضال تا رسیدن به حق تعیین سرنوشت در سه مرحله خلاصه می شود:
مرحله نخست) مشارکت فعال در سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران به عنوان سد و مانع اصلی رسیدن ملت عرب الاحواز به حق تعیین سرنوشت خویش.
مرحله دوم) دوره پس از سرنگونی و مرحله گذار تا تعیین تکلیف نظام جدید و مشارکت فعال در اداره و مدیریت این مرحله
مرحله سوم) پس از مشخص شدن نوع حکومت جدید
در مرحله نخست جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران، دو وظیفه اصلی بر دوش داریم:
الف) در خارج:
تشکیل ائتلاف ها در درون ملت احواز با سازمان های پیشرو در راستای تشکیل جبهه مشترک ملت الاحواز جهت نمایندگی جنبش ملی در صحنه سیاسی.
تشکیل ائتلاف با ملت های ایران با دو شرط سرنگونی و پذیرش حق تعیین سرنوشت داخلی ملت الاحواز در سرزمین تاریخی خود.
ب) در داخل: سازماندهی جنبش ملی در تشکیلات مخفی و نیمه مخفی و گسترش شبکه های تشکیلاتی داخل در راستای امر سرنگونی و فرماندهی صحنه در داخل.
ما بر این اعتقاد هستیم که سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران نه فقط ضروری بلکه امر حتمی است. برای سرنگونی، قیام های سراسری راه حل عملی است. ما معتقد هستیم که رژیم جمهوری اسلامی ایران با قیام های سراسری بشکل قهرآمیز برخورد خواهد نمود و به همین دلیل قیام های سراسری در نهایت شکل قهرآمیز پیدا کرد. ما معتقد هستیم که اعتراضات مسالمت آمیز و تظاهرات و اعتصابات که از ضروریات و موتور اولیه و اساسی قیام سراسری است به تنهایی قادر به سرنگونی این رژیم نیستند. قیام ها در نقطه ای باید به قهر متقابل و در راستای تسخیر قدرت متحول شوند.
اعتقاد داریم که هیچ ملتی به تنهایی قادر به سرنگونی حاکمیت جمهوری اسلامی نیست و به ضرورت سراسری بودن قیام و سازمان رهبری کننده سراسری معتقد هستیم. این سازمان رهبری کننده سراسری می بایست از سازمان های اصلی ملت های ایران تشکیل یابد و هرکدام قیام منطقه خود را در هماهنگی با سازمان رهبری کننده پیش خواهند برد.
در مرحله دوم و دوران گذار
کنترل و اداره موقت شهرها و مناطق عربی الاحواز و حفظ امنیت داخلی با تشکیل شوراهای محل و مناطق
تشکیل شورایی متشکل از ملت های موجود در مناطق دو بافتی جهت تامین امنیت و ادراه أمور مربوط به آن مناطق.
تشکیل هیئت نمایندگی برای بررسی دوران انتقال و شکل و ماهیت نظام آینده در ایران و الاحواز
(اعضای این هیئت را شوراهای مناطق و محلات انتخاب می کنند و همچنین نمایندگانی از تشکل های واقعا موجود و شخصیت های مبارز و متخصص تشکیل می دهند.)
تشکیل کمیته شهدا و زندانیان سیاسی و رسیدگی به وضعیت آنها
تشکیل ستاد تامین معیشتی، (فعال سازی نهادهای مربوط اقدام به تامین نیازهای ضروری و روزانه ی مردم کند. تامین آب، برق، گاز، خوراک، دارو، خدمات درمانی، حمل و نقل عمومی از این جمله است.)
سمت دادن به تشکل اتحادیه های صنفی برای تمام اقشار و پشتیبانی کامل از آنها، (اتحادیه های کارگری، دهقانی، معلمان و دانشجویان ودانش آموزان، زنان، بازاریان و…)
تامین شرایط فعالیت آزاد احزاب و سازمان ها و گروه ها
در مرحله تشکیل حکومت ملی مورد اتفاق
انتخابات مجلس نمایندگان – پارلمان محلی و تدوین قانون اساسی حکومت ملی که با قانون سراسری در تناقض نباشد.
انتخابات شهر و مناطق
حرکه النضال
10.10.2022